๑۩۞۩๑ فرشتگان سیاه ๑
صدایی که از پشت شیشه های مه گرفته ی نامردی و خفقان می یومد
غم نگات منو شکوند
تو حضوری که همه بودن جز تو
اسمت فقط برام یادگاری میمونه تا همیشه
گفته بودی برات میمیرم...
اما چی شد که تنهاو بدون من رفتی
حضور دستاتو هنوز روی غربت لحظه هام احساس میکنم
وقتی رفتی دیگه چشمام هیچی براشون نمونده بود تا برات ببارن...
یه روزی از همین روزها میام پیشت.قول میدم.
(برای کسی که برام ارامش لحظهام بود اما...
اما رفت و با رفتنش لحظه هامو ازم گرفت)